101 -پرورش حس زیبایی دوستی در افراد بستر دست یابی به تربیت دینی است . آن کس که زیبایی و جمال معنوی را دوست دارد نمی تواند به گناه نزدیک شود .
102 -در فرآیند پیچیده و پویای تربیت ، هیچ نسخه و دستوالعمل ساختگی و از پیش تعیین شده ای وجود ندارد ، بلکه روش های تربیتی در میدان تعامل دو جانبه بین دو قطب سیال و متغیر مربی و متربی زایش می یابد و به تناسب همان فضای بی همتا به کار گرفته می شود !
103 -درجریان تربیت دینی ، باید تلاش کرد که اقامه نماز در کودکان و نوجوانان بر اساس مراحل تحول روانی آنها صورت گیرد . بدین معنی که نماز از مرحله تقلیدی و رفتاری به مرحله عاطفی و احساسی و از آن پس به مرحله عقلانی و استدلالی و سپس به مرحله اشراقی و عرفانی تبدیل شود .
104 -تربیت دینی با مقوله ایمان همراه است و ایمان از جنسِ عشق و گرایش درونی است . بنابراین نمی توان کسی را با فرمان و اجبار و از روی فشار و اکراه به ایمان و گرایش درونی فراخواند !
105 -حد اعلای تربیت ، کشف علم درون است . این کشف نه از راه تشویق و تنبیه و نه از طریق معلومات و اکتساب های بیرونی،بلکه از راه تفکر شخصی امکان پذیر است . تفکری که با درگیری درونی همراه شود و از انگیزه های فطری سرچشمه گیرد . فرصت دادن به کودکان و نوجوانان برای دست یابی به این نوع تفکر از راه مشاهده و مکاشفه بستر مناسبی برای تربیت درونی و فطری است .
106 -کودکان امروزی آن هم در شرایط زندگی ماشینی و عصر انفجار اطلاعات ، به" روش آموزی" بیش از"دانش آموزی" و به" اندیشه پروری" بیش از" اندیشه آموزی"نیازمندند .
107 -تربیت ، پیش از آن که علم باشد هنر است . هنری که پیش از آن که در پی اصلاح و تغییر باشد باید در پی درک قابلیت های متربی و تأیید خصوصیات منحصر به فرد او باشد .
108 -در فرایند پدیدآیی ناهنجارهای رفتاری کودک ، بیش از آن که کودک را درمان کنیم باید عوامل و شرایطی که این ناهنجاری ها را پدید آورده است تغییر دهیم . ناهنجاری رفتار کودک ، اعتراض هنجار و واکنش سالم او نسبت به محیط ناهنجار و شرایط ناسالم است .
109 -انسان ، جمله ای است که نخستین واژه اش ، که حکم فاعل را نیز دارد ، کودک است . نشاندن شایسته این واژه در صدر جمله و در جایگاه اصلی و بنیادی آن نشان از پایه گذاری درست تربیت دارد ، چرا که گفته اند :" کودک ، پدر بزرگسال است".
110 -یکی از هنرهای اصلی در تربیت کودک ، انتقال مهارت خویشتن داری به اوست تا او بتواند در میانهیبحران ها ، بی ثباتی ها و ناملایمات زندگی ، یکپارچگی ، ثبات و تعادل خویش را حفظ نماید .
111 -هیچ رفتاری ، ناعادلانه تر از این نیست که نسبت به کودکانی که دارای استعدادهای نابرابر هستند ، انتظارهایی یکسان داشته باشیم. تنها جایی که نابرابری عین عدالت است این است که با کودکانی که استعدادهای متفاوت دارند برخوردی متفاوت داشته باشیم .
112 -کودکان نباید صرفاً برای زمان حال ، بلکه باید برای شرایط بهتردرآیندهینوع انسان و فراتر از" اینجا"و" اکنون" تربیت شوند . محدود کردن دایرهیتربیت و رشد کودک در زمان حال ، ظلمی است که ناخواسته به او تحمیل می شود و مانع توسعه و گسترش شخصیت او می شود .
113 -کودک باید در دوران کودکی به قدر کافی کودکی کند . هر گونه شتاب زدگی کودکانه برای خروج زودرس از این مرحله ، منجر به تعویق و تأخیر در رشد یافتگی و بزرگ منشی او می شود .
114 -تربیت دینی ، به یک معنا ، فراهم کردن امکان تجربه دینی برای افراد است تا آنها با دریافت شهودی و بینش اشراقی به روشنایی دل و زیبایی فکر و تعالی حس دست یابند . از این رو ، تربیت دینی صرفاً انتقال مطالب دینی و دانش دینی نیست، فراتر و عمیق تر از آن امکان کشف و تقویت حس دینی است .
115 -ناکامی کودک به اندازه و به تناسب ظرفیت تحمل او ، نه تنها از رشد و تعالی او نمی کاهد بلکه موجب پرورش و تقویت اراده و پشتکار او نیز می شود . ناکامی به یک معنا فرد را قادر می سازد تا امکانات بالقوه خویش را کشف کند . بدون ناکامی هیچ دلیل و بهانه ای برای به حرکت در آوردن منابع و توانایی های درونی وجود ندارد . در چنین شرایطی ، فشارِ وارده نه فشار ، بلکه گام برداشتن در جادهیفضیلت ، استقلال و حرکت در مسیر فطرت،تعبیر و تأویل خواهد شد .
116 -امنیت روانی در شرایطی درونی و پایدار می شود که کودک توان و امکان آن را بیابد که در برابر ناامنی ها و ناملایمات بیرونی احساس امنیت نماید . در واقع امنیت به یک معنا یعنی ایجاد توانمندی در کودک ، تا او بتواند در برابر ناامنی ها ایمن باشد. پس به جای آن که صرفاً محیط فیزیکی و شرایط بیرونی را برای کودک ایمن کنیم ؛ بیش و پیش از آن در پرورش محیط روانی و شرایط درونی او برای سازگاری با ناامنی ها بکوشیم ، در چنین صورتی است که کودک آمادگی روانی خواهد داشت تا ورودی مطمئن به مراحل دشوار زندگی داشته باشد .
117 -محبت ، نیروی بالقوه ای است که مستلزم قبول داشتن خود و دیگران است ، یعنی خود را آن گونه که هستیم و دیگری را نیز همان گونه که هست ، بپذیریم ، زیرا محبت به یک معنا، یعنی محترم شمردن تفاوت های فردی و دوست داشتن و پذیرفتن افراد همان گونه که هستند!
118 -کودکانِ عصر ما به تدریج از" نعمت" حیرت محروم می شوند . حیرتِ نگریستن ، حیرتِ شنیدن ، حیرتِ تفکر ، حیرتِ کشف . آنها صرفاً مصرف کننده تولید دانش دیگران هستند بدون آن که خود در کشف و ابداع آنها سهیم باشند .
119 -تربیت کودک ، یکی از قدیمی ترین" هنرها" و جدیدترین" دانش" هاست . ترکیب این هنر سنتی با دانش مدرن،مهارتی ظریف را می طلبد .
120 -گاهی مشاهده می شود که پدران و مادران ، خواسته یا ناخواسته ، به علت عدم ارضای نیازها و خواسته های دوران کودکی خود ، در صدد برون ریزی ناکامی های خود برمی آیند ؛ بدین معنی که پدر و مادر می خواهند فرزند خود را وادار به آن چیزی کنند که خود دوست داشتند بشوند اما نشدند ! این یعنی نوعی سوء استفاده از کودک و استثمار روانی او و ملعبه قرار دادن فرزند در جهت تحقق خواسته های سرکوب شده خود !
121 -تربیت کودک ، باید حول دو محور متفاوت و در عین حال وحدت یافته شکل گیرد . یکی سهل گیری و واگذاری و دیگری سخت گیری و کنترل ضمن رعایت حد اعتدال.در این دو شیوه متضاد، رمز بزرگ و هنر ظریف،تربیت متعادل برای پرورش شخصیت متعالی کودک است .
122 -میان قدرت و اقتدار والدین تفاوتی باریک و نامرئی وجود دارد . اقتدار ، قدرتی است که منشأ آن امنیت و اعتماد و استحکام است حال آن که قدرت پدیده ای است که برای تحکم و تهدید و تحمیل به کار می رود . بنابراین تفاوت والدین مقتدر و والدین قدرتمند در این است که از قدرت خود به چه شیوه ای و به چه منظوری و در چه شرایطی استفاده می کنند . در اقتدار متعادل ، اطاعت مطبوع حاصل می شود و در قدرت استبدادی ، اطاعت منفور پدید می آید.
123 -تربیت جنسی کودک باید به گونه ای باشد که او فرآیند درون فهمی نقش جنسی خود را در ابعاد فردی و اجتماعی از طریق نقش والدین کسب کند.زیرا نگرش کودک به جنسیت خود رابطه مستقیم با نگرش والدین نسبت به جنسیت خود دارد .
124 -تمایز نقش جنسیتی معمولاً بلافاصله بعد از تولد شروع می شود . یعنی از زمانی که برای کودک نام انتخاب می شود ، پس از آن مجموعه رفتارها ، نگرش ها و آموزش ها و انتظارهایی که از طرف والدین و اطرافیان نسبت به مفهوم دختر و پسر بودن به کودک می شود نقش مهمی در تربیت جنسی کودک دارد .
125 -بسیاری از مشکلات و ناهنجاری های رفتاری و تحصیلی کودکان که برخاسته از شرایط سنی و بحران های دوران رشد و تحول است حتی اگر تحت هیچ گونه درمان و برخورد تربیتی و مشاوره ای قرار نگیرد به سوی بهبودی یا بهتر شدن پیش می روند . خطر دستکاری و درمانگری ناقص و نا بجا بسیار زیان بارتر از واگذاری و رها کردن مشکل به حال خود می باشد .
126 -آنچه ما آن را علم روان شناسی و روش های تربیتی می نامیم بیش از آن که بیان کننده اصول ثابت و راه حل های معین باشد موضوعی است که به طور پیوسته و به تناسب زمان و مکان و به حسب تفاوت های فردی در حال تغییر و تبدیل است . اتکاء مطلق به داده های ناپایدار و رو به تحول ، ما را به جهلی از جنس پیچیده تر و پنهان تر می کشاند که خروج از آن بسیار دشوار است .