پس از یک سالگی و تا قبل از ? سالگی، کودک دوران نوزادی را رها کرده و به سمت داشتن شخصیتی مستقل حرکت کند. اگر به رفتار با او به عنوان یک نینی کوچولو ادامه دهید، او در هر مرحله جدید از این مسیر، با شما درگیر خواهد شد و نهایت هم پیروزی از آن اوست. او استقلال خودش را به دست میآورد چون مجبور است که این کار را بکند! اما در این حالت او بهای سنگینی برای پیروزی خود میپردازد؛ و آن هم از دست دادن عشق شماست.
با این حال، هنوز هم گاه شمار رشد فرزند شما به مرحله کودکی نرسیده است؛ پس تلاشهای شما برای مدیریت و منضبط کردن برنامههای او (آنگونه که از یک کودک بزرگتر انتظار دارید) نیز بیثمر خواهند ماند. شما در این دوره با عدم درک و فهم موقعیتها و شرایط از سوی کودک روبهرو میشوید؛ اما رفتارهای کودک به گونهای است که عدم درک او را به شکل مبارزهطلبی و لجبازی نمایش میدهند؛ هر بار که، با او وارد دعوا شوید، در نهایت موجب تخریب بخشی از رابطه عاطفی و عاشقانه بین شما و او میشود. پس در پی به دست آوردن کنترل بدون قید و شرط نباشید و وارد جدالهای عاطفی نشوید. کودک شما در صورتی یک کودک خوب است که با علاقه و داوطلبانه کارهایی را که شما از او انتظار دارید، انجام دهد و انجام دادن کارهایی را که شما دوست ندارید دوست نداشته باشد. با کمی ذکاوت میتوانید زندگی را به گونهای برنامهریزی و تنظیم کنید که در بیشتر موارد شما و کودکتان هر دو به یک کار تمایل داشته باشید.
کودک شما آجرهای اسباببازی خانهسازیاش را کف اتاق پخش میکند و شما میخواهید که اتاق منظم و مرتب باشد. اگر از او بخواهید که آنها را جمع کند، به احتمال زیاد از این کار امتناع خواهد کرد. در صورتی که به این کار اصرار کنید دعوا شروع میشود که شما در آن پیروز نخواهید شد.
شما میتوانید سر او فریاد بزنید، او را تنبیه کنید و بگویید که او مایه مصیبت شده است؛ اما هیچ کدام از این موارد موجب نخواهد شد که او آجرها را از روی زمین جمع کند.
اما اگر بگویید: «شرط میبندم که نمیتوانی قبل از این که من همه کتابها را جمع کنم، همه آجرها را توی سبدشان برگردانی» یک کار سخت و طاقتفرسا را به یک بازی و هیجان تبدیل کردهاید. اکنون او میخواهد همان کاری را انجام دهد که شما از او انتظار دارید. او آجرها را «به خاطر مامان» جمع نمیکند؛ همچنین «چون بچه خوبی است» هم این کار را نمیکند. او این کار را میکند، چون شما شرایطی را پیش آوردید که او میخواهد این کار را بکند. و این بهترین شیوهای است که شما میتوانید در پیش بگیرید.
بهتر است در ارتباط با کودک خود مشکلات احتمالی در زندگی روزمره را پیشبینی و برای عبور از آنها برنامهریزی کنید؛ از دستور دادن بپرهیزید زیرا او از پذیرش دستورات شما امتناع خواهد کرد؛ او را به سمتی که دوست دارید هدایت کنید تا مطابق میل شما رفتار کند، زیرا در این صورت عامل دیگری وجود ندارد که او را مجبور کند به شیوه دیگری برخلاف میل شما رفتار کند.
نتیجه زودهنگام این روش آن است که جنگ و جدل به تفریح و شادی تبدیل میشود؛ اما پیامد درازمدت آن هم بسیار اهمیت دارد. این کودک که نمیتواند درست را از غلط تشخیص دهد و در نتیجه نمیتواند بین رفتار خوب یا بد انتخاب کند، در حال رشد است. بزودی زمانی فرا میرسد که او میتواند دستورهای شما را به یاد بیاورد و نتیجه رفتارها و کارهای خودش را پیشبینی کند، ظرافتهای زبان روزمره را بفهمد، احساسات و حقوق شما را نیز درک کند و به آنها احترام بگذارد.
با فرا رسیدن آن زمان، کودک شما قادر خواهد بود تعمدا خوب یا بد و شیطان باشد. انتخاب او تا حد زیادی به احساس او نسبت به بزرگسالانی که رابطه ویژهای با او داشته و بر او تسلط دارند، بستگی دارد. اگر او در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد که شما اساسا به او علاقهمند هستید و او را دوست دارید، تحسینش میکنید و کلا طرفدار او هستید، در اکثر مواقع تمایل خواهد داشت شما را خوشحال کند؛ در نتیجه آن گونه که شما دوست دارید رفتار خواهد کرد یا حداقل سعی خود را میکند.
اما اگر کودک در آن مرحله از رشد این احساس را داشته باشد که شما میخواهید بر او سلطه داشته باشید و او نتواند شما را درک کند و کلا احساس کند در جبهه مخالف او قرار گرفتهاید، احتمالا به این نتیجه میرسد که برای خوشحال کردن شما تلاش نکند؛ زیرا شما هیچ وقت خوشحال نمیشوید. همچنین سعی نمیکند علت کجخلقیهای شما را بفهمد، زیرا شما در اکثر مواقع بداخلاق هستید. بعلاوه برای نشان دادن عمق عشق خودش به شما تلاش نخواهد کرد؛ زیرا شما هیچ گاه تلاش نکردهاید که ابراز علاقه او را جبران کنید.