هفته پیوند اولیا و مربیان
روزهاى 22 تا 27 مهرماه هر سال به نام هفته پیوند میان اولیا و مربیان نامگذارى شده است.
در این هفته کارشناسان ودستاندرکاران مسائل پرورشى به بررسى جنبههاى مختلف ارتباط میان مدرسه و خانه مىپردازند و سعى بر آن دارندکه با ارایه راههاى نو، تحولى جدید در این زمینه را سبب شوند.
خانواده اصلىترین و اولین پایگاه تربیتى کودک است؛ زیرا پایه و اساس شخصیت کودک در ارتباط با خانواده ومخصوصاً مادر شکل مىگیرد و این پایه و اساس مبناى رفتارهاى آینده کودک در سنین نوجوانى، جوانى و سرانجامبزرگسالى است.
از این رو هنگامى که کودک پا به محیط مدرسه مىگذارد الگوهاى ویژه از نظر شخصیتى و رفتارى باخود به همراه مىآورد که برخى از آنها از جنبههایى شایسته و مثبت برخوردارند و برخى چندان مطلوب نیستند.
کودک تا قبل از ورود به مدرسه در محیطى محدودتر و با توجه ویژه پرورش یافته است و اکنون باید در محیطى قرارگیرد که در آن از توجهات خاص بىبهره است و لازم است به جنبههاى اجتماعى و رفتارى وى توجه بیشترى مبذولشود و زندگى توأم با معیارهاى جدید بر اساس حفظ تعاون و همکارى با دیگران و وجود رابطهاى کلاسیک در عینحال دوستانه با اولیاى م
دارس را که همانا معلمان و مدیران باشند، بپذیرند.
روشن است که در این گذر، همکارى میاناولیا و مربیان از ویژگى خاصى برخوردار است و لازم است که این همکارى بسیار جدى و قوى باشد بهگونهاى که باتبادلنظر و اشتراک مساعى در روند تعلیم و تربیت کودکان تا حد امکان موفقیت را تجربه کرده و قادر به حل مشکلاتو کاستىها با در نظر گرفتن بهترین و عاقلانهترین تصمیمات باشند.
البته وقوع این همکارى صمیمانه، مسلماً بدونوجود زمینههاى لازم امکانپذیر نیست.
یکى از این زمینههاى لازم مطرح شدن شیوههاى تربیتى رایج در خانه درحضور مربیان است که در جوى دوستانه با نقد و بررسى منطقى و علمى انجام شود و نقاط قوت و ضعف آن مدّ نظرقرار گیرد و براى حل آن چارهاى کارساز در نظر گرفته شود.
توجیه خانوادهها نسبت به عملکرد تربیتى مدارس و لزوم همآهنگى میان کار تربیتى خانه و مدرسه امرى است کهموفقیت روند تربیتى را رقم مىزند.
البته مسلم است که برقرارى ارتباط سالم و منطقى میان اولیا و مربیان کارى استبس ظریف که حوصله و دقتى در خور توجه را مىطلبد و این مهم تنها در سایه همکارى صمیمانه میان این دو،امکانپذیر است.
طرح این نکته از
آن رو حایز اهمیت است که در جامعه ما نقش انجمنهاى اولیا و مربیان هنوز به طورکامل براى مردم مشخص نیست و یا تصورى ناقص و نادرست از آن وجود دارد، تصورى که بیشتر به عاملى در تأمیننیازهاى مادى مدارس باز مىگردد.
بنابراین کوشش در جهت شناساندن اهداف انجمنهاى اولیا و مربیان در درجهنخست گامى اساسى و پایهاى محسوب مىشود که بر اساس آن هماهنگى میان اهداف تربیتى خانه و مدرسه بهوجودمىآید.
تجارب فرهنگى ما نشان مىدهد که مردم نسبت به امر آموزش و پرورش توجه کافى دارند و نشانه آن این استکه اگر مسائل براى مردم خوب شکافته شود و راه براى همکارى آنان باز شود به میزان زیادى مىتوان به موفقیتهاىآینده امیدوار بود.
تجربه همه کشورهاى دنیا در ارتباط با بهبود کیفى فعالیتهاى آموزش و پرورش نشان مىدهد که یکى از مؤثرترین ابزاراین بهبود، مسأله مشارکت مردم وبخصوص اولیاى دانشآموزان است و تجربه کشورهایى چون ژاپن و کره در دهه 80که محور تحولات نظام آموزشى را بر اساس مشارکت مردم تعیین کردند، خود نمونه گویایى از این الگوست.
بنابراینشایسته است با در نظر گرفتن تجربه مثبت کشورهاى مو فق در امر آموزش و پرورش و به منظور رسیدن به ا
هدافمطلوب تربیتى در استحکام ارتباط میان اولیا و مربیان بیش از پیش تلاش شود.