سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

مهارت توانایی مقابله با استرس

مقدمه

     ما بسیاری از فشارهای روانی (استرس) را در زندگی روزمره خود تجربه می کنیم. استرس الزاماً یک واکنش منفی نیست، مقدار کم استرس نه تنها مضر نیست بلکه می تواند مفید هم باشد و به زندگی ما جذابیت و تحرک بخشد و ما را در مقابل تغییرات یاری و حس سازش پذیری را در ما تقویت کند. استرس این فرصت را برای ما فراهم می آورد تا با خطر مبارزه کنیم، یا از آن بگریزیم، واحد استرس را براساس تغییرات می سنجیم؛ هرچه تغییرات بیشتر باشد استرس بالاتر است. اگر استرس از حد مجاز فراتر رود و بر روی هم انباشته شود، بحرانی به وجود می آورد که بر زندگی ما اثر منفی گذاشته و چون شلاقی به سلامت جسمی، روحی و روانی، آسیب می رساند. در این دنیای ماشینی که هر روزه دستخوش تغییرات جدیدی است، مهارت توانایی مقابله با استرس و شناخت روش صحیح برخورد با تغییرات استرس زا این امکان را به ما می دهد تا منابع استرس و نحوه تأثیر آن را بر زندگی خود بشناسیم و با اعمال و موضع گیری های صحیح و به جای خود بتوانیم فشار و استرس را در خود کاهش داده و آرامش خود و خانواده را تأمین کنیم.

تعریف استرس

    تعاریف  بسیاری از استرس وجود دارد . اما یک تعریف کلی از استرس ، که توسط هنس سلای که برخی  او را پدر تحقیق درباره ی استرس می دانند ، بیان شده است   :  «  استرس عکس العمل نامعین انسان است در مقابل فشار» یا «استرس واکنش فیزیولوژیک بدن ماست در مقابل هر تغییر ، تهدید و فشار بیرونی یا درونی است که تعادل روانی ما را بر هم می زند» استرس را همچنین می توانیم به عنوان یک حالت عدم توازن بین فشارهای وارده و توانائی های خود برای مقابله با آن فشارها بدانیم . این حالت بیشتر زمانی اتفاق می افتد که ما فکر می کنیم اگر با فشار درست مقابله کنیم ، نتیجه خیلی متفاوت خواهد بود با زمانی که اصلاً با آن مقابله نکنیم یا درست به مقابله با آن برنخیزیم.استرس فشار و فرسایش بدن به هنگامی است که با محیط پیوسته در حال تغییر سازگار شویم. چنین تغییراتی آثار جسمانی و هیجانی بر ما می‌گذارد و می‌تواند احساسات مثبت یا منفی ایجاد کند. در صورت مثبت بودن ، اثرات استرس ما را ناگزیر به عمل می‌کند، هوشیاری تازه و چشم انداز مهیج جدیدی برای ما به ارمغان می‌آورد.آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی می‌آفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، جوش و خارش پوست ، بی‌خوابی ، زخم معده ، فشار خون بالا ، بیماری قلبی و سکته مغزی می‌انجامد. مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال می‌آورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود می‌کند. سازگاری با شرایط متغیر ، بسته به نوع واکنش ما می‌تواند کمک کننده یا آسیب رساننده باشد.

سطوح استرس  
     از نظر لغوی، ریشه استرس در لاتین استریکتوس است که درفرانسه استریکسیون به معنای سخت گیری و شدت می باشد که یادآور فشار، همان فشار معروف که گلو را می گیرد، است.
معروف ترین محققی که روی استرس کار کرده است، دکتر سیل(
seyle) است که زندگی خود را وقف تحقیقاتش کرده است. از نظر وی، استرس پاسخ معمولی بدن به تمام تقاضاهایی است که از وی می شود و یا سازگاری با توقعات بسیار نابجا که عوامل استرس زا نامیده می شوند. در این تعریف، او به وضوح تمامی محرک های خارجی، مثل کاهش قندخون، افزایش درجه حرارت بدن، حمله میکروبی و هیجانات شدید را عامل استرس زا برای بدن می نامد. زندگی یک تلاطم دائمی است که ما را مجبور به تحول یافتن، برای سازگار شدن می کند. یک شکست بزرگ می تواند باور ناتوانی را در ما به وجود بیاورد
همچنان که می تواند تجربه ای غنی برای ما باشد که بهتر بدانیم چه بکنیم و چه نکنیم. استرس لازم و مفید است ولی میزان آن مهم است. استرس زیاد یا دائمی می تواند برای ما بد باشد. استرس مثبت در وجود فرد به انگیزه و میلی مثبت برای پیشرفت تبدیل می شود. استرس منفی در وجود فرد زمانی به وجود می آید که وی دچار فشار روانی شدید، مداوم و طولانی باشد که موجب بروز بیماری می گردد. در این نوع استرس بدن سه مرحله را پشت سرمی گذارد:
1 - مرحله هشدار: بدن ما در برابر یک محرک بیرونی که تاکنون با آن مواجه نشده، قرار می گیرد.
2 - مرحله مقاومت: بدن، با محرک یا وضعیت جدید هماهنگ می شود.
3 - مرحله فرسودگی(خستگی): انسان در مقابل استرس های طولانی، دچار فرسودگی و خستگی مفرط می شود، چرا که توانایی بدن محدود است. این خستگی گاه ممکن است به افسردگی و بیماری های مختلف روحی روانی و یا حتی مرگ فرد منجر شود.

انواع استرس

     همه ی استرس ها ناخوشایند نیستند . هنس سلای می گوید : (( دو نوع استرس وجود دارد : خوشایند و ناخوشایند )) معمولاً موقعی که ما درباره ی استرس صحبت می کنیم ، به استرس ناخوشایند اشاره داریم . با وجود این ، همه ی ما در بعضی وضعیتها و اتفاقات خوشایند ، استرس خوشایند را هم تجربه کرده ایم . مثلاٌ در عروسیها ، هنگام تولد فرزندان ، هنگام گرفتن ارتقا یا گرفتن پاداش ، هنگام دیدن دوستان قدیمی و غیره
نشانه های استرس
     استرس می تواند بستگی به شدت و نوع آن دارای نشانه هایی باشد که عبارتند از:

1) نشانه های جسمی:  گرفتگی یا انقباض در قسمت های مختلف بدن، احساس درد در ناحیه سر و گردن و کمر، تپش قلب، پرش های عضلانی(تیک)، خستگی و احساس کوفتگی، دل درد و اسهال، تعریق بدن خصوصاً در کف دست ها و...
2) نشانه های روحی روانی: بی حوصلگی ،خلق ناپایدار ،ترس های مرضی بی مورد ،زودرنجی ،داشتن دلشوره بی دلیل ، بیقراری و...
3) نشانه های رفتاری: پرخاشگری ، نداشتن تمرکز ،جویدن ناخن، مکیدن انگشت ،بازی با موی سر یا کندن پوست لب ،دندان قروچه (ساییدن دندان ها به هم)، بی توجهی به وضع ظاهر ،پرخوری یا کم خوری ، پرخوابی یا کم خوابی و....
4) نشانه های فکری: گیجی و شلوغی ذهن ،اشتباهات مکرر ،کم دقتی ، بهانه جویی ، ناتوانی در به خاطر آوردن حوادث و ضعف در تصمیم گیری.


ارسال شده در توسط موسی مباشری

تقویت اعتماد به نفس در کودک باید در مورد علائق کودک خود و توانائی و ضعف های او در زمینه های مختلف آگاهی داشته باشید و مهارت های او را در آن توانایی ها افزایش دهید. این امر این احساس خوب را در کودک ایجاد می کند که حداقل به اندازه ی بقیه ی کودکان همسن خود در آن زمینه کفایت دارد.

کار اصلی والدین کمک به کودک در جهت پرورش مهارت هایی است که بتواند او را به موفقیت برساند.
راه‌هایی که می‌توانند منجر به تقویت اعتماد به نفس مثبت در کودکان شوند:

1) علائق و توانائی‌های کودک خود را تشویق کنید:

2) مرتباً رفتارهای مطلوب کودک را تشویق کنید.

3) موفقیت‌های طبیعی کودک را تشخیص دهید: به جای این که منتظر باشید کودک کار برجسته‌ای انجام دهد، پیشرفت‌های طبیعی او را تشخیص داده و تشویق کنید. مثلاً نقاشی‌های او را در جایی که در معرض دید باشد قرار دهید.

          

     

 

    4) کودک خود را در تصمیم گرفتن تشویق کنید: اگر شما در تمام موارد برای کودک خود تصمیم‌گیری نمائید، او در آینده در تصمیم‌گیری‌ها مشکل خواهد داشت و هیچ‌گاه شانس تجربه‌ی احساس موفقیت برای تصمیمات خوب و احساس شکست برای تصمیم‌های نادرست را پیدا نخواهد کرد. در همان سال‌های اول زندگی مسئولیت تصمیم‌گیری را باید به کودکان در موارد کوچک بدهیم. مثلاً انتخاب پیراهن از بین دو پیراهنی که مادر پیشنهاد می‌کند.

5) اجازه دهید کودک گاهی ریسک کند: در بعضی موارد اجازه دهید کودک شکست را تجربه کند. مثلاً بسیاری از والدین اجازه‌ی بردن بشقاب شکستنی را به کودک 3 ساله‌ی خود نمی‌دهند. در حالی که اگر در بردن آن‌ها موفق شود و شما او را تشویق کنید، او احساس اعتماد به نفس بیشتری خواهد کرد. اگر بشقاب بیفتد و بشکند به عنوان یک اتفاق باید اوضاع را در دست بگیرید تا کودک بیاموزد چگونه با شکست مواجه شود. در کودکان کوچک‌تر باید تلاشی را که انجام پذیرفته تشویق کنید، نه این که فقط نتیجه‌ی عمل را پاداش دهید و بعد از این که در یک کاری شکست خورد به او کاری بدهید که احتمال موفقیتش در آن کار بیشتر می‌باشد.

6) به کودک خود مسئولیت بدهید: هدف ما کمک به کودک در بدست آوردن حس پیشرفت و همکاری با خانواده می‌باشد. ما فقط به نتیجه‌ی کار اهمیت نمی‌دهیم، بلکه تلاش او را تشویق می‌کنیم.

7) از کودک خود نخواهید که کامل باشد: اگر از کودک خود بخواهید که کامل باشد ناامید خواهید شد و کودک یاد می‌گیرد که هیچ‌گاه نمی‌تواند انتظارات شما را برآورده کند و چون کودکان دوست دارند والدین از آنها راضی باشند، این موضوع باعث اعتماد به نفس پایین در آنها می‌شود. بجای درخواست کامل بودن تلاش‌های کودک خود را تشویق کنید.

8) در توصیف کودک خود مطلق نباشید: : از گفتن این جملات بپرهیزید: تو همیشه کارها را اشتباه انجام می‌دهی! هیچ وقت هیچ کاری را درست انجام نمی‌دهی و.... با گفتن این جملات کودک انگیزه‌ی خود را برای تغییر از دست می‌دهد. بجای این جملات می‌توانید آنچه را در واقعیت مشاهده می‌کنید توصیف نمایید. مثلاً امروز بعد از ظهر واقعاً اتاقت به هم ریخته بود! (با گفتن این جمله او را شلخته قلمداد نکردهاید).

9) بازخوردهای منفی را محدود کنید: بازخوردهای منفی نظیر نه، نکن، بسه دیگه و... را بخصوص در والدین کودکان لجباز بیشتر مشاهده می‌کنیم. گاهی والدین با یک بازخورد مثبت شروع می‌کند، ولی نتیجه، آخر منفی می‌شود. مثلاً مادر می‌گوید: پسرم تو امروز کار خوبی کردی اسباب‌بازی‌هایت را جمع کردی! چرا همیشه این کار را نمی‌کنی؟!

10) به کودک خود وعده‌ای ندهید که نتوانید آن را عملی کنید: در این صورت کودک فکر می‌کند به او توجهی ندارید و برایش احترام قائل نیستید. در نتیجه ارزش خود را زیر سؤال می‌برد و اعتماد به نفس او کم می شود.

11) کودک را تشویق کنید تا خودگویی مثبت از خود داشته باشد: زمانی که کودک یک کار خوبی انجام داد به او یاد بدهید جملات مثبت درباره‌ی خود بگوید، نظیر: چه کار خوبی انجام دادم! این کار را می‌توانید از طریق الگوبرداری از خودتان به وی آموزش دهید. مثلاً خودتان با صدای بلند بگویید: من فکر می‌کنم این ساندویچی که درست کردم خیلی خوشمزه شده است!

    12) به کودک خود مهارت حل مسئله را آموزش دهید: از حل کردن تمام مشکلات کودک خود اجتناب کنید. در عوض روش حل مشکلات را به او آموزش دهید. بهترین محل برای شروع آموزش حین بازی کردن می‌باشد. ابتدا کمک کنید راه حل‌های ممکن را در نظر بگیرد، سپس هر کدام را ارزیابی کرده و بهترین آن‌ها را انتخاب نماید.

          

    

 

13) به کودک خود مهارت‌های اجتماعی را آموزش دهید: کودکانی که مهارت اجتماعی خوبی دارند، بازخورد‌های مثبت بیشتری نیز دریافت می‌کنند و در نتیجه به اعتماد به نفس بیشتری دست خواهند یافت. زمانی که به کودک خود این مهارت‌ها را می‌آموزید، سطح تکاملی او را به خاطر داشته باشید. مثلاً برای کودک 2 ساله بازی بدون خشونت است و در کودک 7-5 ساله آموزش بازی‌ها بصورت مشارکت با یکدیگر می‌باشد.

14) گذراندن وقت با کودک، این پیام را می‌دهد که از بودن با وی لذت می‌برید.

15) کودک خود را بپذیرید: علی رغم همه‌ی نقایص، کودک خود را بپذیرید (این جزء اصلی هر ارتباط عاشقانه است) این مسئله به خصوص در مورد کودکان لجباز از اهمیت زیادی برخوردار است.


ارسال شده در توسط موسی مباشری

 سلامت روان، نوجوانان و جوانان

مقدمه:

دوران نوجوانی و جوانی یکی از حساس‌ترین دوره‌های زندگی انسان است . مشکلات این دوره ، به اشکال مختلف ازجمله به صورت مسائل عاطفی ، اجتماعی ، اخلاقی و گاه آمیخته‌ای از آنها تجلی می‌کند . انباشته شدن این مشکلات ، خطری است که نوجوانان را تهدید می‌کند و اگر به موقع به آنها توجه نشود ، ممکن است به بسیاری از انحرافات فردی ، اجتماعی و حتی بزهکاری سوق داده شوند. با توجه به اینکه نوجوان ، بیش از سایر گروه‌های سنی ، در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار دارد ، باید او را در حد مورد نیاز با این گونه آسیب‌ها آشنا ساخت . احتمال ابتلا به اعتیاد ، ارتکاب انواع بزهکاری از قبیل سرقت ، قاچاق ، حتی قتل و دوری یا فرار از مراکز تربیتی از قبیل خانه یا مدرسه ، مواردی از آسیب‌هایی هستند که همه ساله از میان نوجوانان ، قربانیان خود را انتخاب می‌کنند . بنابراین لازم است که نوجوان با این خطرات و آسیب‌هایی که او را تهدید می‌کند، آشنا گردد. با توجه به این واقعیت که نوجوانان و جوانان، پدران و مادران فردا هستند، پرداختن به مسائل بهداشتی‌شان (به خصوص بهداشت روان) نه فقط برای خود آنها بلکه برای خانواده‌ها، جامعه و نسل آینده سودمند است.

آشنایی با ویژگی‌های عاطفی و نیازهای روانی نوجوانان، می‌تواند والدین را در تامین سلامت روان نوجوانان خود کمک کند که در این جا به اختصار در مورد این نیازها صحبت می‌شود.

ویژگی‌های عاطفی:

لازم است نوجوان، با برخی از تحولات عاطفی و احساسی در دوره‌ی نوجوانی آشنا شود. این آشنایی، او را برای مواجه شدن با تغییرات این دوره آماده خواهد کرد و به او کمک می کند تا خود را بی‌اختیار ، به دست هیجانات عاطفی این دوره‌ نسپارد. از طرفی والدین هم باید به تفاوت‌های فردی فرزندان توجه کنند. با شناخت شخصیت نوجوان و شناخت ویژگی‌های عاطفی دوره‌ی نوجوانی، برخی از رفتارهای ناخوشایند آنان غیر طبیعی انگاشته نمی‌شود تا موجب بروز عکس العمل در والدین گردد و به تیرگی روابط با نوجوان بی‌انجامد. برخی از این ویژگی‌ها عبارتند از: عدم تعادل و بی‌ثباتی عاطفی (عدم کنترل خشم، زودرنجی و...)، مورد توجه همسالان واقع شدن (کسب تأیید همسالان، افزایش دوستان همجنس و...)، عدم تحمل در مقابل انتقاد و سرزنش (اختلاف نظر با والدین, عدم ارتباط صمیمانه با والدین و...)، ظاهر شدن احساسات فداکارانه (احساسات مبارزه طلبانه با ظالم، دفاع از مظلوم و ستمدیده و...)، مهم جلوه دادن خود در برابر دیگران، یأس و ناامیدی سریع در برابر ناکامی‌ها، توجه به وضع ظاهر و لباس و آرایش، داشتن حالت رویایی و عاشق پیشگی، نگرانی و پریشان خاطری از آینده و... .

نیازهای روانی:

هر انسانی دارای نیازهای روانی می‌باشد این نیازها شامل نیاز به مهربانی و محبت، نیاز به امنیت و آسایش خاطر، نیاز به احساس تعلق داشتن و مورد قبول گروه همسالان قرار گرفتن، نیاز به مقبولیت و احترام، نیاز به استقلال، نیاز به تشخیص و قدردانی، نیاز به مذهب و فلسفه‌ی حیات، نیاز به داشتن هدفی مشخص در زندگی، نیاز به احساس هویت و شناخت خود. درصورتی که این نیازها تامین نشوند احتمال وقوع آسیب‌های اجتماعی در نوجوان بیشتر می‌شود.

عوامل تأثیرگذار بر سلامت روانی:

مدرسه، اجتماع، رسانه‌های گروهی و همسالان جزء عواملی هستند که می توانند بر سلامت روان نوجوانان تاثیرگذار باشند. نوجوان در این محدوده سنی بیشتر از هر زمان دیگری تحت تاثیر دوستان هم سن خود قرار می‌گیرد و به خاطر اهمیت این موضوع لازم است والدین شناخت کافی از دوستان فرزند خود داشته باشند.
نوجوانان در برابر محیط واکنش‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند این واکنش‌ها می‌توانند که مکانیسم دفاعی نام دارند می‌تواند به اشکال زیر بروز پیدا کنند:

* انکار:

در این واکنش فرد سعی در رد مشکل و یا عوامل ایجاد فشار می‌کند و تمایلی به پذیرش حقیقت ندارد.

 

*خیال بافی:

که عبارتست از ارضای احتیاجات و آرزوها به وسیله تخیل در بیداری، این مکانیسم وسیله‌ای است برای فرار از مشکلات زندگی و پناه بردن به عالم تخیل که در آن ناکامی‌ها حتی الامکان تقلیل یافته یا وجود ندارند. از نظر بهداشت روانی خیال بافی هنگامی مضر و خطرناک محسوب می‌شود که ارتباط فرد با واقعیت قطع شود و طی آن فرد بکوشد با استفاده از قوه تخیل خود آرزوهایی را بپروراند که انجام آنها امکان‌پذیر نیست. در این حالت به تدریج رویا‌ها جانشین واقعیت‌ها می‌گردند و این مانع سازگاری عملی فرد می‌شود.

 

      

 

* جبران:

این مکانیسم می‌تواند هم به صورت مثبت و هم به صورت منفی ظاهر شود. صورت مثبت آن این است که وقتی فرد می‌بیند در یک موضوع نمی‌تواند موفق شود یا اینکه با شکست مواجه می‌شود، با تلاش در جنبه‌ای دیگر موفقیت‌هایی به دست می‌آورد. اما جنبه منفی آن وقتی است که فرد در جایی با عدم موفقیت روبرو می‌شود و برای جبران این عدم موفقیت دست به کارهای تخریبی می‌زند.

*همانند سازی:

در این مکانیسم فرد به طور ناخود آگاه از رفتار، گفتار، کردار، حرکات شخصی و یا اشخاص دیگر پیروی می‌کند و حتی خود را شبیه شخصی که مورد احترام او است، قرار می‌دهد و بدین ترتیب، مزایا، کامیابی، برتری و ارزش‌های او را از آن خود تلقی می‌کند و به این نحو ارضا می‌شود. مانند تقلید نوجوان از رفتارهای یک هنرپیشه.

* برون فکنی:

که عبارتست از انکار بعضی خصوصیات، حالات، صفات و یا تمایلاتی که در فرد وجود دارد، و نسبت دادن آن به دیگران. فرا فکنی یکی از مکانیسم‌های متداولی است که از طریق آن، شخص اندیشه‌ها و افکار غیرقابل پذیرش و تمایلات درونی و ناخودآگاه خویش و همچنین تقصیرها و اشتباهات و بدکاری‌های خود را به دیگری نسبت می‌دهد، مثلا نوجوانی در درون خود نسبت به دوستش حس حسادت دارد ولی مرتب ازاین شکایت می‌کند که دوستش به او حسادت می‌کند.

*دلیل تراشی:

در این حالت فرد سعی در بیان دلیل مردم پسندانه برای عمل یا فکری که از نظر اجتماعی و یا خود شخص ناپسند است دارد، به عنوان مثال دانش آموزی در یک درس نا‌موفق است، وی این مسأله را به دشمنی معلم با خود نسبت می‌دهد.

* تصعید یا والایش:

گاهی فرد برای ارضای خواسته‌‌های محروم شده‌ی خود، از راه‌های اجتماع پسندانه وارد شده. در بین مکانیسم‌ها، مکانیسم تصعید سالم‌ترین آنهاست. شخص به مدد تصعید می‌تواند احساسات هیجان انگیز و کنش‌های ابتدایی خود را از حالت اولیه به سوی هدف‌های عالی‌تر و بهتر سوق دهد، به گونه‌ای که هم رضایت خاطر خودش راتأمین کند و هم نفعی عاید اجتماع شود. به عنوان مثال فردی که میل به پرخاشگری دارد به ورزش‌های رزمی روی می‌آورد و موفقیت‌های زیادی را در این زمینه کسب می‌کند.

* مکانیسم جابجایی:

در این مکانیسم فرد ممکن است عواطف خود نسبت به شخص یا موضوع معینی را به فرد یا موضوع یا پدیده‌ی دیگری انتقال دهد، مثلاً نوجوانی از معلم خود ناراضی می‌باشد و چون نمی‌تواند آن را بروز دهد در منزل با افراد خانواده درگیر می‌شود.

نوجوانان و جوانان بیشتر از سایر اقشار سنی از این دسته واکنش ها استفاده می کنند برخی از این واکنش ها عادی هستند و همه به درجاتی از آن استفاده می کنند، مگر این که در استفاده از آن افراط گردد .

نوجوان بر عکس کودک، نه تنها نمی خواهد با محیط سازگار شود بلکه می خواهد محیط را با خود سازگار کند که معمولاً با مقاومت بزرگسالان و بروز واکنش هایی همراه خواهد بوددر این زمان ممکن است یکسری واکنش هایی از خود نشان دهد که می تواند آسیب زا باشند. برخی از این واکنش ها عبارتند از: اضطراب شدید، کشمکش های روانی، در پسران دیر به خانه آمدن، در دختران تمایل به آرایش سر و صورت، حالت عصیانی و سرکشی به شکل مخالفت با والدین( با طرز تفکر، سلیقه، ذوق، اعمال طرز لباس پوشیدن، طرز زندگی کردن بزرگسالان و...)، فرار از خانه در مراحل شدیدتر اختلافات ( بدلیل مخالفت با اقتدار و گاهی استبداد خانواده، فشار و رفتار غیر عادلانه ی خانواده و...)

توصیه‌هایی به والدین و بزرگسالان:

در برخی موارد پدران و مادران در این دوره، با برخوردهای غلط و ایجاد محدودیت‌های نادرست و سخت‌گیری‌های بی‌مورد، رشد، تکامل، شخصیت و آینده‌ی نوجوانان را ناآگاهانه در مسیر منفی و بحرانی هدایت می‌کنند، در حالی که برخورد منطقی و مناسب و آرام با جوانان، باعث می‌شود این دوره‌ی طوفانی و بسیار حساس، به آرامی و با تنش‌های کم‌تر طی شود، در نتیجه از انحراف جوانان به سوی اعمال ناشایست، اعتیاد و بزهکاری‌های ناخواسته پیشگیری گردد.

برخی از رفتارهایی که برای برخورد با دوره نوجوانی توصیه شده‌اند در ذیل فهرست شده‌اند:

- آموزش گرفتن والدین در زمینه‌ی مهارت‌های کامل زندگی و فرزندپروری و استفاده از آن در زندگی و در طول ارتباط با فرزند و راهنمایی گرفتن از مشاوران در صورت لزوم.
- برقراری ارتباط مؤثر، صمیمانه، صحیح و سالم همراه با احترام.
- به یاد آوردن احساسات، هیجانات و افکار دوران نوجوانی خود جهت شناختن و درک بهتر نوجوانان و جوانان.
- گوش دادن با حوصله به افکار و نظرات آنان.
- کمک، راهنمایی و آموزش به آنان جهت درک علت درستی یا نادرستی مسائل.
- تحقیر نکردن و دادن فرصت جهت رفع نواقص در صورت ارتکاب به اشتباه.
- در میان گذاشتن نصایح و تذکرات با اعتدال و منطق و در خلوت با آنان.
- عمل کردن والدین به آنچه برای فرزندان به زبان می‌آورند.
- آشنا کردن فرزندان با مذاکره‌ی اصولی از طریق تشکیل جلسات مختلف با حضور همه‌ی اعضای خانواده در مورد مسائل مختلف.
- تشویق و علاقه‌مند کردن فرزندان به آموزش و یادگیری در مدرسه و پیگیری روند پیشرفت آنان و استفاده از راهنمایی مربیان جهت رفع معایب.
- انتظار از فرزند در حد توان و ظرفیت او.


- تشویق و علاقه‌مند کردن فرزندان به شناخت جهان اطراف، شخصیت‌های علمی، فرهنگی، هنری، مذهبی و مکان‌های تاریخی.
- صحبت با فرزند با کمک والدین، مربیان و اساتید مربوطه در زمینه مسائل اخلاقی و برخی مسائل شرعی و خصوصی قبل از دسترسی او به منابع و اطلاعات نادرست.
- آموزش ارزش‌ها، اصول اجتماعی ، آداب صحیح معاشرت و معیارها و روش‌های صحیح انتخاب دوست.
- توضیح نتایج اعمال خوب و بد و عواقب مخرب برخی رفتارهای پرخطر.
- تشویق به اطاعت و بکارگیری اوامر و دستورات الهی در زندگی.
- همگام شدن با مسائل، مشکلات، نگرانی‌ها و علائق امروز جوانان و نوجوانان با کنار گذاشتن برخی افکار و اندیشه‌های کلیشه‌ای توسط والدین.
- بدست آوردن اطلاعات روز در مورد آسیب‌های اجتماعی و آشنایی با راهکارهای جدید مقابله با آن.
- استفاده از روش‌های صحیح و منطقی درجهت ریشه‌یابی رفتارهای نادرست فرزندان.
- تشویق رفتارهای درست مثل بخشش، محبت، همکاری، شناخت، تفاهم و همدردی در فرزندان.
- داشتن محبت کافی به فرزند به منظور جلوگیری از روی آوردن فرزندان به بیگانه‌ها و افراد فاسد.
- آموزش مهارت حل مشکل همراه با صبر و بردباری.
- استفاده از سبک‌های تربیتی به روش صحیح و عدم استفاده از تنبیه بدنی.
- ارتباط مستمر با فرزندان پرانرژی، کنجکاو، حساس و تأثیرپذیر.
      

 


ارسال شده در توسط موسی مباشری

شیوه های فرزند پروری

 فایل PDF درس اول = خانواده وتأثیر آن بر تربیت فرزندان

  فایل PDF درس دوم = سلامت روان وجوانان ونوجوانان

 فایل PDF درس سوم = مهارتهای اساسی در تربیت فرزندان

 فایل PDF درس چهارم = کودکان ونحوی مقابله صحیح با آن


ارسال شده در توسط موسی مباشری

خانواده و تأثیر آن بر تربیت فرزندان

مقدمه:

محیط خانه، نخستین و با دوام‌ترین عاملی است که در رشد شخصیت کودکان تأثیر می‌گذارد و افراد خانواده نقش بسیار مؤثری را در آشنا کردن کودکان به زندگی جمعی و فرهنگی جامعه دارند. خانواده یکی از عوامل مؤثر در رفتار فرزندان می‌باشد. در یک خانواده، روش کار و طرز ارتباط به نحوی است که محیط را برای تأمین احتیاجات اساسی کودکان، چه در زمینه‌ی جسمی و چه در زمینه‌ی روانی و یا اجتماعی مساعد می‌سازد. عادتی که کودک در خانه بدست می آورد گاهی ممکن است صحیح و عقلانی باشد و گاهی مانع رشد طبیعی او گردد. خانواده  بر اندیشه و باورهای کودکان و شیوه‌ی بر خورد آنها با دیگران تأثیر می‌گذارد. معمولاً پدر و مادر انتظارات خاصی از فرزندان خود دارند، گاهی این انتظارات با واقع بینی همراه است و اختلالی در رفتار کودک به وجود نمی‌آورد و در موارد مختلف به عنوان محرک اساسی، فرزندان را به فعالیت و عمل وا‌می‌دارد و گاهی نیز والدین بدون توجه به توانایی‌های فرزندان خود انتظارات خود را بر آنها تحمیل می‌کنند.

ساختار خانواده‌ها:

 

 

طرز برخورد صحیح اعضای خانواده با یکدیگر، همراهی آنها در خانه برای تعیین هدف‌های خانوادگی و تأمین مصالح خانواده از عوامل مؤثر در رشد کودک می‌باشد. پیروی افراد خانواده از روش عقلانی در کلیه شئون خانوادگی، شرکت دادن تمام اعضاء در تصمیم‌گیری‌ها ، تقسیم کار و مسئولیت میان اعضاء و دادن فرصت کافی برای اظهارنظر به تمام افراد باعث می‌شود اسباب رشد کودک در جنبه‌های مختلف شخصیتی بهتر فراهم گردد. بطور کلی خانواده‌ها بر اساس نوع ارتباط با یکدیگر با استفاده از ساختارهای متفاوت مثل ساختار عاطفی یا رفتاری، تأثیرات مختلفی بر پرورش کودکان و رفتار آنها دارند در این جا به اختصار در مورد ساختار عاطفی و رفتاری خانواده صحبت می‌شود.

 

      

 

ساختار عاطفی خانواده‌ها:

1- ساختار آزادمنشانه با استفاده از روش عقلانی در کلیه‌ی شئون زندگی: در این ساختار تمام افراد خانواده قابل احترام هستند. اعضای خانواده صلاحیت اظهارنظر درباره‌ی مشکلات مربوط به خود را دارند. همه‌ی افراد خانواده حق دارند در تصمیماتی که درباره‌ی آنها یا کار مربوط به آنها گرفته می شود شرکت کنند و در عین حال مسئولیت دارند که در اخذ تصمیم و انجام وظایف خود عاقلانه عمل کنند. روش عقلانی در کلیه‌ی شئون زندگی این خانواده نفوذ دارد. همکاری، اساس زندگی و فعالیت افراد خانواده را تشکیل می دهد. بچه‌هایی که در این خانواده پرورش می یابند به موقع از محبت والدین استفاده می‌کنند. شخصیت آنها در خانه مورد احترام است و جای آنها در گروه خانوادگی مشخص و محفوظ می‌باشد . فرزندان چنین خانواده‌هایی افرادی توانا، موفق و سازگار خواهند شد. معین بودن هدف و نظم و ترتیب امور خانوادگی، راه و رسم زندگی را روشن می‌سازد. در این حالت بچه‌ها می‌فهمند چرا باید از انجام کاری خودداری کنند یا در مواقع معین وظایف خاصی را با والدین در میان گذارده، دیدگاه‌های خود را بیان کنند و مهارت های خویش را ظاهر سازند. انجام اینگونه امور، امنیت خاطر آنها را فراهم ساخته و رشد آنها را در زمینه‌ها‌ی گوناگون ممکن می‌سازد.

2- ساختار بی‌قید و بند و بی‌کنترلی: در این نوع ساختار هیچ یک از اعضای این خانواده در کار دیگری دخالت ندارد. خواسته‌ها حاکم بر اعمال افراد است و هر فردی مطابق دلخواه خود عمل می‌کند. زندگی اعضای این خانواده با هرج و مرج و بی‌نظمی همراه است. آثار تزلزل در این خانواده در رفتار کودکان نیز مشاهده می‌شود. افراد در این خانواده، بی‌بند و بار، بی‌هدف، سهل انگار، خودخواه و بی‌هدف هستند. احساس مسئولیت نمی‌کنند و قادر به زندگی اجتماعی نیستند. نمی‌توانند با دیگران به سر برند و اغلب با شکست رو به رو می‌شوند و همین خصوصیات در رفتار بچه‌هایی که در اینگونه خانواده‌ها پرورش یافته‌اند نیز مشاهده می‌گردد.

 

 

3- ساختار دیکتاتوری و مستبدانه: در این ساختار یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است. فقط او تصمیم می گیرد، هدف تعیین می کند و راه نشان می دهد. او وظیفه‌ی افراد را مشخص می سازد و امور زندگی را ترتیب می دهد. همه باید مطابق میل او رفتار کنند. او فقط حق اظهار نظر دارد و دستور او بدون چون و چرا باید از طرف دیگران اجرا شود. برنامه‌ی کار افراد را معین می کند و در هر کاری که دیگران انجام می دهند دخالت می نماید و دیگران باید نظر او را بدون در نظر گرفتن مصالح قبول کنند. در این خانواده، شخصیت و خواسته‌ها و نیاز کودکان به هیچ وجه مورد توجه نیست، نیازهای بنیادی آنها تأمین نمی‌شود و از محبت خبری نیست. کودک در این خانواده احساس امنیت نمی کند و وضع او همیشه متزلزل است. این گونه بچه‌ها در ظاهر حالت تسلیم، آرامش، سازگاری و اطاعت از خود نشان می‌دهند، اما در واقع دچار هیجان و اضطراب هستند. این بچه‌ها اغلب در مقابل دیگران حالت دشمنی به خود می‌گیرند. به بچه‌های همسن یا کوچک‌تر از خود آزار می‌رسانند. از بسر بردن با دیگران ناتوانند. در زمینه‌ی عاطفی و اجتماعی رشد کافی ندارند و در کارهای گروهی نمی‌توانند شرکت کنند. اغلب از ارائه‌ی رفتار مناسب وا‌می‌مانند. از قبول مسئولیت خودداری می‌کنند، در مراحل مختلف زندگی از ضعف و بی‌لیاقتی رنج برده و غالباً در کار و تحصیل نیز موفق نمی‌شوند.

 

      

 

 

4- ساختار ترکیبی: در این ساختار، خانواده‌ها گاهی از یک الگو و گاهی از الگوی دیگر با ساختار دیگری استفاده می‌کنند. بچه‌های بی‌اراده ، ترسو و متزلزل در برخوردهای اجتماعی، حاصل پرورش در اینگونه خانواده‌ها می‌باشند. غالباً این گونه بچه‌ها سعی در جبران سرخوردگی‌های خود خواهند داشت و در راه تأمین کمبودهای شخصیتی و آزادی سلب شده به صورت سرگشته‌ای، هدف‌های اساسی زندگی خود را بی‌اهمیت تلقی کرده و گاهی آنها را کنار می‌گذارند.

ساختار رفتاری خانواده ها:

1- کنترل زیاد، محبت کم: برخی از والدین عقیده دارند که سخت‌گیری نسبت به فرزندان بهترین شیوه‌ی تربیتی و ضامن موفقیت آنها در آینده است. در این راستا، برخی از والدین سخت‌گیری را از اندازه می‌گذرانند. آنها فراموش می‌کنند که هر کودکی به طور طبیعی تمایل به آزادی و استقلال عمل دارد. سخت‌گیری بیش از حد، روح آزادی را در کودک از بین می‌برد. در این خانواده‌ها فرزندان اعتماد به نفس خود را از دست می دهند و در تصمیم‌گیری‌های مهم در زندگی ناموفق خواهند بود، زیرا همیشه این والدین هستند که تصمیمات لازم را برای آنها گرفته‌اند.

2- کنترل کم، محبت زیاد: در این ساختار رفتاری، والدین عشق و محبت بیش از اندازه بدون اعمال کنترل‌های لازم را ابراز می‌دارند. برخی از والدین در مقابل اشتباهات فرزندشان رفتارهای ناسازگار و ناهمخوان نشان می‌دهند. یک کودک در یک موقعیت برای کاری که کرده است توبیخ می‌شود و در موقعیت دیگر انجام همان کار یا نادیده انگاشته می‌شود یا حتی مورد تشویق قرار می‌گیرد. این کار، کودک را گیج می‌کند. برخی از والدین حتی در شرایطی که کودک باید تنبیه گردد از این کار سر باز می‌زنند و یا با او مخالفت نمی‌کنند. روش صحیح و متعادل، پذیرش فرزند و محبت به او و در عین حال تنبیه او به خاطر برخی کارهاست. این رفتار، به کودک این حس را القاء می کند که والدین دوستش دارند اما برخی رفتارها و اعمال او را تأیید نمی‌کنند. در این ساختار کودک احتمالاً لوس بار می‌آید و الگوهای رفتاری ضد اجتماعی و مجرمانه از خود نشان می‌دهد.

3- کنترل کم، محبت کم: کودک نمی‌تواند در خلاء عاطفی رشد یابد. اگر والدین هیچ گونه عشق و محبتی نشان ندهند زندگی برای کودک بی‌ارزش و بی‌ثمر می‌شود. هنگامی که والدین رفتار فرزند را به روش صحیح کنترل کنند او درک می‌کند که کنترل کردن برای یک زندگی اجتماعی آرام کاملاً ضرورت دارد. به همین ترتیب فرزندان نیاز به محبت دارند. هنگامی که فرزند احساس خطر می‌کند، آغوش مادر به او اطمینان و آرامش می‌بخشد. همچنان که کودک بزرگ‌تر می‌شود کلمات اطمینان بخش مادر جای آغوش او را می‌گیرد. نیازی به ذکر این نکته نیست که بیان عشق و محبت ضرورت قطعی برای رشد سالم فرزند دارد و در غیاب آن شخصیت کودک دچار اختلال خواهد شد. کودکانی که دچار فقر و محرومیت هیجانی و عاطفی باشند نمی‌توانند در آینده شریک خوبی در زندگی زناشویی خود باشند، زیرا پیوند موفق بین زندگی دو فرد از طریق عشق برقرار می‌گردد. بنابراین هیجانات باید به شیوه‌ی قابل قبولی تنظیم و کنترل گردند. کنترل والدین، راهنمایی لازم را برای بیان احساسات و هیجانات در اختیار فرزندان قرار می‌دهد. همچنین احساسات در چهار چوب آن بروز داده می‌شوند. فرزند پروری بدون کنترل و محبت مطلوب نیست.

4- کنترل کافی، محبت کافی: از آنچه تاکنون گفته شده کاملاً روشن است که بهترین ساختار رفتاری و شیوه‌ی فرزند پروری آن است که همراه با کنترل مناسب و محبت کافی هم باشد. والدین باید بین کودک به عنوان یک انسان از یک سو و رفتارهای کودکانه‌ی او از سوی دیگر تفاوت قائل شوند. والدین با سبک تربیتی فوق این فرق را بین کودک و اعمالش قائل می‌شوند. آنها کودک را به خاطر رفتارهای پسندیده‌اش تشویق و به خاطر اعمال ناپسندش تنبیه می‌کنند.

نقش‌های متعدد خانواده در ایجاد احساس امنیت

 

 

1-احساس امنیت از این که کودک عضو یک گروه ثابت و پایدار است و نیاز به احترام و حمایت دارد.
2-وجود افرادی در خانه که کودک می‌تواند در ارضای نیازهای فیزیکی یا روانی خود به آن‌ها متکی باشد.
3-وجود افرادی که می‌توانند برای حل مسائل و مشکلات کودک به منظور سازگاری در زندگی، وی را کمک کنند.
4-وجود افرادی که می‌توانند کودک را در کسب موفقیت‌های تحصیلی و زندگی اجتماعی و... تشویق کنند.

 

      

 

 

ویژگی‌های خانواده سالم یا رشد دهنده

1-نقش پدر و مادر در خانواده مدیریت و رهبری است و نه تحکم و فرمانروایی.
2 -رفتار والدین با آنچه به فرزندان خود می‌گویند مطابقت کامل دارد و در این راه از خود صداقت بسیار نشان می‌دهند
3-والدین می‌دانند که تغییر و تحول از ویژگی‌های زندگی است، بنابراین می‌پذیرند که فرزندان آنان به سرعت مراحل مختلف رشد را طی می‌کنند و هیچ گاه نباید سر راه رشد و تغییر فرزندان خود قرار گیرند.
4-والدین فرزندان خود را به شیوه‌ی صحیح برای رویارویی با مشکلات مهیا می‌کنند و در حین رشد به آن‌ها چگونگی حل مشکلات، خلاقیت و نوآوری را آموزش می‌دهند.


ارسال شده در توسط موسی مباشری

تربیت جنسی کودکان ونوجوانان
بازی آموزشی دبستان
راههایی برای افزایش بهره هوشی کودکان
سئوالات زمان خواستگاری
کتب مجانی
روش های علاقمند کردن فرزندان بایکدیگر
ناسزاگویی ‌کودکان
روانشناسی رشد کودکی
دزدی در کودکان
چگونه با کودکان حرف بزنیم ؟
چپ دستی یا راست دستی
تربیتی برای همه فصول
بیش فعالی
چگونگی ارتباط با بچه ها
پیوندهای عاطفی بین کودک و والدین
به بچه ها التماس نکنید !
توجه خنثی
دروغگویی کودکان
نکته ها و توصیه های تربیتی کودکان
آموزش نظم و انظباط
مسئولیت پذیرى
سرگرم کردن کودکان
اعمال نکات تربیتی
ترس های کودکان
نقش مادر در اجتماعی شدن فرزندان
قوانین طلایی زندگی
راههای تقویت و بهبود روابط میان همسران
راههای ارتقای زبان جسمانی
ده خطای همسران
نشانه های یک رابطه ی موفق زناشویی
رفتار وعادات خوب زنان
راههای ایجاد اختلاف بین همسران
ده نکته اساسی برای مردان
اصول ایجاد شادی در زندگی توسط زنان
بایگانی
افت تحصیلی و مردودی
چگونه هوش کودکان را تقویت کنیم ؟
بزرگان دین و تربیت فرزند
چگونگی گفتگو با فرزندان
10 روش برای افزایش رضایت از زندگی
چگونه پدر خوبی باشم ؟1
تشویق فرزندان به انجام تکالیف درسی
مواظب باشید اینا رو به بچه ها نگنید !
جوانانی سالم تحویل جامعه بدهیم
انواع خانواده در تربیت فرزندان
نحوه برخورد با طردشدگی از طرف والدین
مطالبی درباره ناتوانی در یادگیری
ساده ترین راه های درمان و کاهش افسردگی
قدردانی
مهارتهای زندگی
چگونه مذاکره کننده بهتری باشیم
ارتقاء سلامت روان زنان
مادران شاغل و ارتباط با فرزندان
استرس در دانش آموزان
قدرت تأثیر سخنان مثبت
پرخاشگری و نافرمانی فرزندان
چگونگی انتقاد از نوجوانان
َتربیت مشترک – در واقع چه می باشد ؟
فوت و فن های شوهرداری
راهنمایی در ازدواج
روش کنترل استرس
20نکته جالب
سلامتی در 8 حرکت
روش مسئولیت پذیری فرزندان
10 راه کنترل خشم
ده نکته مهم در روش تربیت اخلاقی
مهارت های همسر داری
زبان زنان و مردها
بهترین باشیم
هفته پیوند اولیا و مربیان
فواید ازدواج
بهداشت دهان ودندان
استرس وراههای مقابله با آن
تربیت فرزندان
مهارتهای زندگی
شب ادراری ودرمان آن
چگونه مذاکرهکننده بهتری باشیم
چگونه انتقاد کنیم تا نتیجه بگیریم
اهمال کاری و راههای غلبه بر آن
انواع شخصیت ها در ارتباطات
مهارت های زندگی
مهارتهای زندگی در آیات وروایات
بهداشت روانی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن